دوستان اهل بیت در زمره اهل بیت
حضرات حمزه و عبدالعظیم در زیارت عاشورا
امیرالمومنین در کلامی نورانی میفرماید: «المرء علی دین خلیله و قرینه» بدین مضمون که آیین و مسلک هر شخص به نسبت دوستان و همنشینان او سنجیده میشود. از این جهت است که هر انسان باید بهترین و نیکوترین همنشین و رفیق و همراه را برای خود برگزیند و از ناپاکان و بدسرشتان دور باشد. این یک اصل پذیرفته شده است که مانوس شدن با شخص یا هر چیزی بر نهاد آدمی تاثیر میگذارد. لذا در روایت شریفه آمده است: «لاتصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصیروا کواحد منهم.» همچنین لقمان حکیم به فرزندان خود سفارش میکند: «فرزندم همنشین عالمان باش و به آنان نزدیک شو و به زیارت آنها برو؛ شاید شباهتی به آنان پیدا کنی» بنابراین دوستیها و دشمنیها و شناخت آنها برای زندگی و آخرت هر فرد اهمیتی بنیادی دارد چرا که حضرت امام زین العابدین(ع) میفرماید: «مُجالَسُةُ الصالِحینَ داعیَِةٌ اِلیَ الصَّلاح؛ همنشینی با نیکان و صالحان – به خودی خود – آدمی را به نیکی و صلاح فرا می خواند.» (1)
در ادبیات دینی از این امر به تولی و تبری تعبیر میشود، که در دیدگاه شیعه از جمله فروع دین و از واجبات اسلام شمرده میشود. روشن است در این دیدگاه آنچه که معیار دوستیها و دشمنیهاست حرکت در مدار توحید و خداپرستی و سنت رسول خداست. علت این امر هم آشکار است چرا که بهترین و نیکوترین دوستیها دوستی با منشاء و منبع همه نیکیها و پاکیها و اتصال به اوست. محبت اولیاى خدا، به تدریج موجب مىگردد تا از ایشان پیروى کنیم، و در مقابل آنان سر تسلیم فرودآوریم. نـیـز بیزارى از دشمنان خدا سبب مىگردد از ایشان و کردار ایشان دورى گزینیم، که نتیجه آن سعادت ابدی خواهد بود.
تولی و تبری در شیعه چنان از اهمیت بر خوردار است که معیار ایمان مومنان این مسئله است چنانچه در روایت مبارکه وارد شده است: «هل الایمان الا الحب و البغض؛ ایمان به جز حب و بغض نیست.» رسول خدا(ص) فرمود: «استوارترین دستگیره ایمان، دوستی و دشمنی برای خدا، ارتباط با دوستان خدا و گسستن از دشمنان اوست.»
یکی از زیارات پر فیضی که به شیعیان بسیار سفارش شده است زیارت عاشورای اباعبدالله است. شاید یکی از دلایل این توصیههای فراوان که هم از جانب ائمه(ع) و هم از جانب علما رسیده است این مهم باشد که در این زیارت مسئله حب و بغض وتولی و تبری برجستگی چشمگیری دارد به گونهای که تقریبا سرتاسر آن از سلام بر یاران خدا و لعن و ابزار انزجار از دشمنان خداست.
در بطن این سلامها و لعنهای زیارت عاشورا میتوان دو نام نورانی و مشعشع تاریخ اسلام را یافت که داشتند نام نیکشان در قلوب شیعیان جاودانه شده است و از آن جهت که در دوستی با رسول خدا و اهل بیتش سربلند بیرون آمدهاند از ذوات مقدس تاثیر پذیرفته و خود نیز به زمره اولیای الهی پیوستهاند. طبق آیه شریفه« قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم و الله غفور الرحیم.» (آل عمران/32 ) دلیل اینکه برخی به این مقام می رسند تبعیت محض از فرامین الهی و تعبد در پیشگاه پروردگار است که آنها را محبوب خدا و رسولش میگرداند و طبق وعده قرآن هدایت آنها مستقیما به دست پروردگار است «یخرجهم من الظلمات الی النور». رسیدن به این مقام بدین معناست که محبت آنها و اعلام بیزاری از مخالفین آنها نیز بر ما واجب است و دوستی با ایشان و برائت از دشمنانشان باعث تقرب به خدا میشود. چنانچه امام صادق(ع) در روایتی فرمود: «تبری از انصاب و ازلام و بتها، پیشوایان گمراه، رهبران ستمگر، و نیز دشمنی با قاتلان ائمه (علیهم السلام) واجب شرعی است. از سوی دیگر، دوستی با مؤمنانی مانند سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و ... نیز واجب است.» در زیارت عاشورا هم میخوانیم: «اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَمُوالاةِ وَلِیِّکُمْ وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ وَالنّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ» همانگونه که در این فراز مشاهده میشود موالات با ولی ائمه نیز سبب تقرب به خدا خواهد شد همانگونه که برائت از دشمنان خدا و اعوان و انصار آنها نیز این گونه است.
یکی از شخصیتهای بزرگ اسلامی که هم مورد تجلیل رسول خدا و هم ائمه اطهار قرار گرفته است حمزه بن عبدالمطلب(نور الله مضجعه) است که در قسمتی از زیات عاشورا تلویحا به این بزرگ مرد اسلام اشاره شده است آنجا که میگوییم: «اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ وَابْنُ آکِلَةِ الاَْکبادِ اللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ عَلى لِسانِکَ وَ لِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَمَوْقِفٍ وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ.» آکله الاکباد اشاره به هند مادر معاویه (علیه الهاویه) دارد که کینه سختی نسبت به شخص رسول خدا و مسلمین و بخصوص حمزه دلاور داشت و در جنگ احد بدن حمزه را مثله کرده و با قساوت تمام پارهای از جگر او را به دندان کشید!
پیامبر به عموی خود حمزه علاقه زیادی داشت و درباره وی فرمود: «احبُّ اَعمامی الیَّ حمزةُ»(2) از این روایت این گونه به دست میآید که طبق قاعده «انی سلم لمن سالمکلم و... ولی لمن والاکم» بر مومنین فرض است قدر عموی پیامبر را شناخته و محبت او را در دل زیاد کنند و به این طریق رحمت و مغفرت خدا را بدست آوردند همانگونه که در زیارتنامه حضرت حمزه بیان شده است: «... اَنْتَ مِمَّنْ اَمَرَنِیَ اللَّهُ بِصِلَتِهِ و حَثَّنِی عَلی بِرِّهِ وِ دَلَّنِی عَلی فَضْلِهِ وِ هَدانِی لِحُبِّهِ وَ رَغَبَنِی فِی الْوَفادَةِ اِلَیهِ وَ اَلْهِمْنَی طَلَبَ الْحَوائِجِ عِنْدَه»ُ خداوند بر احترام و اکرام این بزرگ مرد امر نموده است. ثمره دوستی با ایشان، هدایت و سعادت است چنانچه در فراز دیگر زیارتنامه آمده است: «اَنْتُم اَهْلُ بَیْتٍ لایَشْقی مَنْ تَوَلّاکُم وَ لایَخِیبُ مَن اَتاکُم وَ لایَخْسَرُ مَن یَهْویکُم وَ لایَسْعَدُ مَنْ عاداکُم»
مقام حمزه آنچنان است که پیامبر فرمود: «هر کس مرا زیارت کند، ولی به زیارت حمزه نرود، جفا کرده است.»
بی شک این رفعت منزلت عموی پیامبر به این خاطر این است که وی در دوران زندگی خود به رسول خدا عشق می ورزید و با آنکه از نظر سنی بزرگتر بود اما خاشعانه به نبی خدا خدمت میکرد و در همین مسبر شجاعانه به شهادت رسید و نشان افتخار سیدالشهدا و خیر الشهدا را گرفت. «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَمَّ رَسُولِ اللَّهَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ و الِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَیرَ الشُّهَداءِ.» رسول خدا(ص) در منزلت او فرمود: «سالار شهیدان در روز قیامت نزد خداوند حمزه است.» رشادتها و دلاوریهای حمزه آنچنان بود که حضرت علی(ع) میفرمود: «ای کاش، بعد از رحلت پیامبر اسلام، دو یار همچون جعفر طیار و حمزه داشتیم.» حمزه پرچمدار سپاه اسلام در چندین جنگ و غزوه از جمله «بواط»، «ابواء»، «ذات العشیره» و «بنیقینقاع»(3) بود. او در احد با دو شمشیر در کنار رسول خدا میجنگید و میگفت: «من شیر خدا هستم!» و به هر سو حمله میکرد دشمن را تار و مار مینمود و توانست سی مشرک جنگجو را به هلاکت برساند.
آن آزاد مرد، حتی پیش از پذیرش اسلام، از رسول خدا در برابر آزارهای مشرکان حمایت میکرد. حضرت حمزه در سال دوم بعثت اسلام آورد. مسلمان شدن وی، در قدرت اسلام و جلوگیری از آزار پیامبر اکرم(ص) نقش مهمی داشت. زیرا پس از آن مسلمانان از انزوا بیرون آمدند و قریش با درک پشتیبانی توانا و استوار حمزه از پیامبر اکرم(ص) از آزارهای خود کاستند و رفتارشان با رسول خدا و مسلمانان ملایمتر شد. روزی شنید که ابوجهل به پیامبر(ص) توهین و جسارت کرده، با شدت خشم و ناراحتی وارد مسجدالحرام شد، دید که ابوجهل در کنار کعبه نشسته است با کمان خود چنان بر سر او زد که شکافته شد و گفت: «من دین محمد(ص) را پذیرفتهام، چرا به او توهین کردهای؟» در واقع حمزه نمونه کامل حب و بغض در راه خدا بود که او را این چنین بزرگ نمود. حمزه شهیدی است که امام سجاد(ع) در خطبه مسجد شام (بعد از شهادت امام حسین علیه السّلام) به خویشاوندی او افتخار نمود.(4) او کسی است که روز قیامت بر مرکب رسول خدا ص سوار میشود.(5) حضرت فاطمه زهرا(س) هر هفته به زیارت قبر او رفته، اشک میریخت.(6) تمام این افتخارات و سعادات حمزه بدین خاطر بود که وی در راه خدا و برای خدا مجاهدت نموده و خودش را فدای رسول خدا و دین حق کرد و مشتاقانه به فرامین آنها گردن مینهاد. «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَسَدَ اللَّهِ وَ اَسَدَ رَسُولِهِ اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ جاهَدتَ فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَجَدْتَ بِنَفْسِکَ و نَصَحْتَ رَسُولَ اللَّهِ وَ کُنْتَ فیما عِنَدَ اللَّهِ سُبحانَهُ راغِباً» همانگونه که در زیارت عاشورا خطاب به امام حسین(ع) میگوییم پدر و مادرم به فدایت، در زیارتنامه حضرت حمزه هم آمده است: «بابی انت و امی» و چنانچه در زیارت عاشورا دوستی با دوستان اهل بیت را موجب تقرب خدا عنوان میکند در زیارتنامه حمزه هم میخوانیم «اَتَیْتُکَ مُتَقَرِّباً اِلَی اللَّهِ بِزیارَتِکَ وَ مُتَقَرِّباً اِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ بِذلِکَ راغِباً» هم چنین در پایان زیارتنامه آمده است: «فَقَدْ لَصِقْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِیِّکَ وَ تَقَرّبْتُ بِهِ اِلَیْکَ ابْتَغاءَ مَرْضاتِکَ وَ رَجاءَ رَحْمَتِکَ فَتَقَبَّلْ مِنّی ... وَ لُذْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِیِّکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ تَقَرَّبْتُ بِهِ ابْتِغآءَ مَرْضاتِکَ»
نکته قابل توجه دیگر در این زیارتنامه این است که حضرت حمزه را جز اهل بیت نام برده است و در دو جا به این امر اشاره شده است ...« لَمْ اَجِدُ اَحَداً اَفْزَعُ اِلَیْهِ خَیْراً لِی مِنْکُم اَهْلَ بَیْتِ الرَّحْمَةِ فَکُن لِی شَفیعاً یَومَ فَقْری وَ حاجَتی» و نیز «اَنْتُم اَهْلُ بَیْتٍ لایَشْقی مَنْ تَوَلّاکُم...» فلذاست که مقام و مرتبت اسدالله و رسوله به اندازهای است که از او طلب شفاعت و حاجت نموده و با توسل به این وجود پاک، آسایش آخرت را طلب مینماییم «اَللَّهُمَّ اِنّی تَعَرَّضْتُ لِرَحْمَتِکَ بِلُزُومی لِقَبْرِ عَمِّ نَبِیِّکَ صَلیَّ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ لِیُجْزِیَنی مِنْ نِقْمَتِکَ فی یَوْمٍ تَکثُرُ فیهِ اْلاَصْواتِ و تَشغَلُ کُلُّ نَفْسٍ بِما قَدَّمَتْ و تُجادِلُ عَن نَفْسِها فَاِنْ تَرْحَمْنِیَ الْیَومَ فَلا خَوْفٌ عَلیَّ وَ لاحُزْنَ وَ اَنْ تُعاقِبَ فَمَولًی لَهُ الْقُدْرَةُ عَلی عَبْدِهِ وَ لاتُخَیِّبْنی بَعدَ الْیَومِ وَ لاتَصْرِفْنی بِغَیْرِ حاجَتی.»
پیامبر از شنیدن خبر شهادت عموی بزرگوارش بسیار محزون گشت و لباس خود را از تن بیرون آورد و بر روی جنازه قطعه قطعه شده حضرت حمزه انداخت.(7)
پیامبر اکرم(ص) هفتاد و دو بار، بر بدن حمزه نماز خواند به این ترتیب که اول بر حمزه نماز خواند، سپس هر یک از شهدا را در کنار بدن مقدس حمزه قرار میدادند و پیامبر(ص) بر هر دو نماز میگزاردند.(8) شاید به دلیل همین علاقه قلبی رسول خدا به حمزه است که در زیارت عاشورا آمده است که پیامبر در هر زمان و مکان قاتلین او را لعنت میکرده است «اللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ عَلى لِسانِکَ وَلِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَمَوْقِفٍ وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ.» این گونه است که آدمی هم چو حمزه به مقام شفاعت مومنین میرسد و از آن سو دشمنان او تا قیامت مورد لعن ونفرین خدا و رسولش و سایر مومنان هستند!
پس از جمعآوری شهدای احد پیامبر همین که دید، زنان مدینه برای سایر شهدا عزاداری و گریه میکنند، با چشمان اشکبار فرمود: «لکِنْ حَمزةُ لا بَواکیَ لَهُ؛ حیف، که برای عموی شهیدم گریه کنندهای نیست».(9)
زنان مدینه از آن پس برای حمزه به قدری عزاداری کردند که رسول خدا(ص) در حق آنان فرمود: «به خانههایتان برگردید، خداوند پاداش این عزاداری شما را با رحم و الطاف خود جبران کند، انصافاً حق یاری را ادا نمودید.»(10)
وجود مقدس دیگری که در زیارت عاشورا میتوان اثری از او یافت حضرت عبدالعظیم حسنی است. مشهور است روزی ایشان خدمت حضرت امام هادی رسید و عقایدش را بر امام عرضه نمود و حضرت خطاب به او فرمود: «انت ولینا حقا»
بر اساس این روایت و طبق آنچه در زیارت عاشورا بدان اشاره شد از باب «مُوالاةِ وَلِیِّکم» سلم و دوستی با حضرت عبدالظیم نیز بر ما فریضه است. چه آنکه امام معصوم صریحا وی را جز اولیای خود معرفی نموده است. بررسی سیره و رفتار این مرد بزرگ نشان از این دارد که وی در طول زندگی پر ثمر خود همچون حمزه سیدالشهدا در خدمت ائمه و فرمانبر محض آنها بوده است. چنانچه در زیارت نامه ایشان بیان شده است: «اَلسَّلامُ عَلَى الْعَبْدِ الصّالِحِ الْمُطیعِ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَلِرَسُولِهِ وَلاَِمیرِ الْمُؤْمِنینَ» که بی شک همین اطاعت از خدا و رسول و اولوالامر رمز علو درجه وی بوده است که می تواند در قیامت شافع مومنین باشد «یا سَیِّدى وَابْنَ سَیِّدى اِشْفَعْ لِى فِى الْجَنَّةِ فَاِنَّ لَکَ عِنْدَ اللَّهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ»
عبدالعظیم از چهرههاى بسیار محبوب و مورد اعتماد نزد اهل بیت عصمت و ظهارت(علیهمالسلام) به شمار میرفت. ستایشهاى فراوان ائمه (علیهمالسلام) از وی، نشان دهندهى شخصیت والاى علمى و معنوى وى میباشد.
«رفتار و عادت حضرت عبدالعظیم(ع) این بود که هر وقت وارد مجلس حضرت امام جواد یا امام هادی(علیهاالسلام) میشد با کمال ادب و خضوع و غایت حیا و تواضع در حالی که دستهاى خود را از ردا بیرون آورده بود،با کمال ادب به محضر آن امام سلام میکرد و امام پس از جواب سلام، او را نزدیک خود میخواند و در کنار خویش مینشاند؛ به حدّى که زانوى مبارکش به زانوى مبارک امام میچسبید و امام کاملاً از احوال او سؤال میکرد که این موجب غبطه دیگران میشد.»(11)
شخصى از شیعیان و موالیان شهر رى با وجود مشکلات آن زمان به سامراء رفت و خدمت حضرت على النقى(ع) رسید و مسائلى را پرسید. امام ضمن پاسخ به مسائل او فرمود:«اى اباحماد! هر گاه مشکلى از امور دینى برایت پیش آمد، جواب مشکل خود را از عبدالعظیم حسنى بخواه و سلام مرا به او برسان».(12)
مشهور است: «مردى از اهل ری، خدمت امام هادی(ع) رسید. امام از او پرسیدند،کجا بودی؟ گفت به زیارت سیدالشهدا(ع) رفته بودم. حضرت فرمودند: بدانکه اگر قبر عبدالعظیم حسنی(ع) را زیارت کنى گویا حسین بن علی(ع) را زیارت کردهای.»(13) در زیارتنامه ایشان هم آمده است: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْقاسِمِ ابْنَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبى السَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنْ بِزِیارَتِهِ ثَوابُ زِیارَةِ سَیِّدِ الْشُّهَدآءِ یُرْتَجى.» نکته قابل توجه آنجاست که حضرت عبدالعظیم نیز هم چو حمزه به مقام سیدالشهدایی رسیده است و زیارتش هم چو زیارت سیدالشهدا امام حسین است. مسئله دیگر آنکه ایشان هم مانند حمزه آنچنان که در زیارتنامه شان آمده است در زمره اهل بیت محسوب شده است که در جنت در کنار آن بزرگواران است «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ فى الْجَنَّةِ وَحَشَرَنا فى زُمْرَتِکُمْ وَاَوْرَدَنا حَوْضَ نَبِیِّکُمْ وَسَقانا بِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِىِّ بْنِ اَبیطالِبٍ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیکُمْ»
نهایت اینکه از زندگانی این دو چهره تباناک تشیع این نکته فهم می شود که میتوان با زندگی مومنانه و پیروی از خدا و رسولش به مقامی آنچنانی رسید که نزدیک به درجات و مقامات معصومین باشد. همچنین بر مسلمانان و مومنان واجب است علاوه بر معرفت ائمه معرفت اصحاب و یاران آنها را نیز داشته باشند و از خدا طلب کند تا معرفتش را نسبت به اولیای خدا و برائت وبیزاری از دشمنان آنها را زیاد کند چنانچه در زیارت عاشورا آمده «اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وَوَلِىُّ لِمَنْ والاکُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیاَّئِکُمْ وَرَزَقَنِى الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ»
این معرفت سبب قرب الهی وسعادت ما خواهد شد چنانچه در زیارتنامه حضرت عبدالعظیم است که َاَنْ لا یَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ اِنَّهُ وَلِىُّ قَدیرٌ اَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ بِحُبِّکُمْ وَالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ
روشن است ولایت و معرفت اگر منجر به شباهت با محبوب شود دارای این اثرات مذکور است چنانچه در آیه صدر بحث هم اشاره شد محبت باید به تبعیت ختم شود تا محبت خدا را به دنبال داشته باشد راهی که این دو بزرگوارطی نموده و به این مقامات عالیه رسیدند.
پینوشتها:
1- بحارالانوار، ج.1 ، ص.141
2- تنقیح المقال مامقانی، ج.1، ص.375
3- جنگ با یهودیانی که پیمان خود را شکستند و این واقعه بعد از جنگ بدر بود، کامل ابن اثیر، ج.2 ، ص.137.
4- منتهیالامال، ص.461
5- سفینةالبحار، حمزه
6- بحارالانوار، ج.10، ص.442
7- سفینةالبحار، ج. 1، ص.338
8- اعیان الشیعه، ج. 6 ص،.246
9- سیره ابن هشام، ج. 3، ص.104
10- همان، ص. 105
11- زندگانى حضرت عبدالعظیم(ع)،ص.30.
12- اختران فروزان ری،ص. 37.
13- کامل الزیارات،ص. 324.
ماهنامه هیات، ش.45، ص.4
کلمات کلیدی : یادداشتها
» نظر